شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو شعر نــاب کتاب زمـانـه ای مــادر تو بهـترین سخن جــاودانـه ای مــادر یگـانگــی ست از خــدا و می گــویـم پس از خـدای یگــانه، یگانه ای مـادر بهاربی تو غم انگیزتر ز پـایـیز است که نخل سبز صفا را جوانه ای مادر غروب عمر تو باشد طلوع حسرت وغم که شور و شادی ما را بهانه ای مادر ز طره طره ی موی سپید تو پیداست که یـکــه تــاز دعای شبــانه ای مادر بلور اشک تو گوید که در نهایت عشق تو بحــر عـاطـفــهٔ بی کرانه ای مادر به مهرمهر تو من سجده برخدا کردم که لطف ذات خـدا را نشانه ای مـادر به دشت خاطره هایم تو باز کن آغوش که مــرغ روح مــرا آشیانه ای مـادر کسی که اُف به توگوید بسوزدش هستی کشد گر آتش قــهــرت زبانه ای مادر دریغ و درد که داغ تو نقره داغم کرد که هم چواشک زچشمم روانه ای مادر |